-
هیچ
شنبه 26 بهمن 1387 11:58
آتش زدم هستیم را با دستهای خیالت وتو پکه کردیش با غرورت
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 24 بهمن 1387 21:26
با تقدیم سلام به رنگ عشق ودوستی دوستان عزیز سپاس از شما که به وبلاک من سر زدید آنچه را که در اینجا میخوانید نمیتواند شعر باشد اما میتواند حرف دل باشد پس به امید اینکه به دل نشیند لطفاَبدون نظر خارج نشوید
-
لالایی زنده گی
پنجشنبه 24 بهمن 1387 21:19
در این کویر ؛ عطش فریاد دارد،دلم اما،نمیدانم کدامین چشمۀ میکندم سیراب همه گوشها رفته اند به خواب مادرم هم داشت تشنگی فریاد ولی او زنده گی را فریاد نکرد بلکه ترانه ساخت وبه گوشم لالایی خواند چرا نگفت؟ که زنده گی نیست ترانه بلکه فریادست ترانه برای فریادش است بهانه چرا نگفت؟ زنده گیست درد جاودانه تا من هم با همان باور...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 24 بهمن 1387 21:06
زمان شاهد است کاسمان خشکیده بود از خسیسی اهل زمین و وام گرفت باران را زچشمان ما
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 14 بهمن 1387 19:55
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 14 بهمن 1387 19:40
وقتی تو نیستی وقتی تو نیستی شهر کوچکیُ کوچک میشود ومن با بغض غریبانه ام گیتار اشک را مینوازم
-
نگاه آیینه
دوشنبه 14 بهمن 1387 19:31
شسته میشود از نگاه آیینه گناه نگاهم زانکه این نگاه نگاه توست که به وقت دیدار به ساغر چشمانم ریخته بودی
-
.....
یکشنبه 13 بهمن 1387 21:08
زچشمانت آموختم ایثار را چون نهان کرد غصه خود وبر غم من گریست
-
چراغ
یکشنبه 13 بهمن 1387 20:54
در جاده های خاموشی فقط چراغ یاد تو روشن است ومن در روشنایی آن کتاب عشق میخوانم
-
سلام نخست
چهارشنبه 25 دی 1387 14:22
باید برفت به میکده ها باید بدید جام های می باید شناخت می پرستان روزگار اما نخورد می!!!!!